بچه‌های مَمّدگِره

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم بچه‌های همدان؛ بچه‌های صفا و عشق و اخلاص؛ مردان بزرگ و بی‌ادعا؛ یاران حسین علیه‌السلام؛ یاوران دین خدا ..

بچه‌های مَمّدگِره

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم بچه‌های همدان؛ بچه‌های صفا و عشق و اخلاص؛ مردان بزرگ و بی‌ادعا؛ یاران حسین علیه‌السلام؛ یاوران دین خدا ..

بچه‌های مَمّدگِره
  • ۰
  • ۰

آقای حمید عسگری فرمانده وقت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی استان همدان: 

در موقع عملیات مرصاد فرمانده سپاه همدان بودم، دستور گرفتیم که تجهیز شده و به مرصاد برویم. یادم می‌آید زنگ زدم به آقای دانش‌منفرد استاندار وقت همدان که تجهیزات به ما بدهند. آقای دانش‌منفرد به من گفت شما در جنگ رس استان را کشیدید و من چیزی ندارم به شما بدهم. زنگ زدم به حاج‌آقای موسوی همدانی، شب بود از خواب بیدارش کردم، ماوقع را گفتم. گفت پیگیری می‌کنم. صحبت کرد و آقای دانش‌منفرد مجدداً به من زنگ زد و گفت حالا چی می‌خواهید. گفتم لیستی داریم، که فردا صبح اول وقت روی میز شماست. فردا حاج‌آقای موسوی اکتفا نکرد رفت استانداری، ساعت دو هم شد ولی چیزی برای ما نیامد. اصلی‌ترین نیازمندی ما هم خودرو بود.

   بعد از ظهر معاونین را جمع کردم، به آقای حسن سلیمانی (عملیات) و آقای سعید بادامی (تدارکات) گفتم ما در شهر عملیات کرده و تجهیزات را جمع می‌کنیم! اولش مخالفت شد ولی دستور دادم اجرا کنند. رفتند نیروهایشان را آماده کردند. حاج سعید راننده تامین کند و حاج‌حسن نیرو.

   ما هم خیابان‌های اصلی همدان را بستیم و تمام خودروهای اداری را از سطح خیابان‌ها جمع کرده و به سپاه آوردیم و ظرف دو ساعت خودروها را گرفته و اعزام کردیم. آقای همدانی می‌گفت ما اصلاً فکر نمی‌کردیم بشود چنین کاری انجام داد. آقای دانش‌منفرد هم برای من یک متن فرستاد: ای بی‌تمدن‌ها، ای بی‌نظم‌ها، ای... خیلی بد و بیراه به ما گفت. بعد از این ماجرا آقای دانش‌منفرد را از همدان جابه‌جا کردند. ما هم تشویش شدیم!

  • ۹۸/۰۵/۱۱

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی