خدمه خمپاره _ دیدهبانی در سال ۱۳۶۶
خبر دادند که عراقیها بنا دارند امشب پاتک بزنند و اهداف تصرف شده را بازپس بگیرند. روی همه تپهها ثبتی داشتیم. به ویژه تپهای که احتمال پاتک از آن مسیر بود. شروع پاتک با یک آتش سنگین دشمن روی تپههای خودمان بود. تا حدی که نیروهای پیاده از شدت آتش به سنگرها پناه بردند. وقتی آتش بچهها را زمینگیر کرد، سه دستگاه خودرو ایفا به راه افتادند و نیروها را تا نزدیک خط آوردند. نیروهای پیاده دشمن از همان تپهای که انتظارش را داشتیم بالا کشیدند.
ما سر و ته تپه را با آتش خمپاره و کاتیوشا بستیم و آنقدر خمپاره و کاتیوشا روی سرشان ریختیم که نیروهای پیاده روحیه گرفتند و از سنگرهایشان بیرون آمدند و باقیمانده آنها را زدند. سه دستگاه ایفا هم که نیرو میآوردند راه را گُم کردند و زیر آتش ما سوختند.
فردا به موضع خمپارهانداز و مینیکاتیوشا برگشتیم تا از خدمهها تشکر کنیم. لوله یکی از خمپارهها(قبضهها) از بس شلیک کرده بود ترکیده و قارچ شده و خدمه خمپاره روی برانکارد افتاده بود.
شناسنامه خاطره
راوی: حسین رادینا، دیدهبان بسیجی گردان ادوات لشگر ۳۲ انصارالحسین علیهالسلام
مکان و زمان وقوع خاطره: استان سلیمانیه عراق، جاده ماووت، عملیات بیتالمقدس ۲، ۱۳۶۶/۱۰/۲۷
مکان و زمان بیان خاطره: همدان، ستاد کنگره شهدا، ۱۳۹۳/۱۱/۰۱
کتاب--------------------
بچههای مَمّدگِره
ایستاده از راست: شهید علیرضا نادری و رضا بهروزی
نشسته از راست: حسین رادنیا و شهید حسین کشانی
منطقه عملیاتی بیتالمقدس ۲ _ دی ماه ۱۳۶۶
- ۹۷/۰۲/۲۳