بچه‌های مَمّدگِره

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم بچه‌های همدان؛ بچه‌های صفا و عشق و اخلاص؛ مردان بزرگ و بی‌ادعا؛ یاران حسین علیه‌السلام؛ یاوران دین خدا ..

بچه‌های مَمّدگِره

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم بچه‌های همدان؛ بچه‌های صفا و عشق و اخلاص؛ مردان بزرگ و بی‌ادعا؛ یاران حسین علیه‌السلام؛ یاوران دین خدا ..

بچه‌های مَمّدگِره
  • ۰
  • ۰

سهم من از چشمان او

سهم من از چشمان او 


این کتاب روایتی است خواندنی از خاطرات «حمید حسام» رزمنده‌ای که کارش به تماشا نشستنِ منطقه جنگی بوده؛ دیده‌بانی که دفاع را از خط مقدم، از فراز تپه‌ها، کوه‌ها، دکل‌ها و از قلب دشمن تا خانه، دانشگاه و جامعه معنا می‌کند.

 

   سردار حمید حسام اکثر اوقات خود را در جبهه سپری کرده است و بعد از کارهای مختلف در جبهه همانند آرپی‌جی زنی، در دیده‌بانی مشغول به کار می‌شود و به عنوان دیده‌بان لشکر انصارالحسین علیه‌السّلام استان همدان انتخاب شده و در آن دوران مبهوت شخصیتی با نام شهید محمدرضا منوچهری شده و در کنارش لحظات ماندگاری را پشت سر می‌گذارد. این شخصیت در کتاب «سهم من از چشمان او» به خاطراتی از دوران دفاع مقدس پرداخته که بیانگر نگاه انسانی او به این دوران است و به نوعی او با بیان خاطرات دیده‌بانی خود به لایه‌های زیرین شخصیت انسان‌های جنگ پرداخته و وقایع ظاهری و طرح مانورها را تعریف می‌کند.


   مراحل زندگی او تا ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ با روایتی ساده نوشته شده و از شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران روایت وقایع دفاع مقدس که حمید حسام شاهد آنها بوده به صورت تفصیلی و در پایان هر فصل با تصاویری مرتبط با ماجراها ادامه می‌یابد.


   به اعتقاد نویسنده کتاب، در این کتاب ۱۰ تا ۱۲ مورد تحول در انسانه‌هایی که گذشته آنها طور دیگری بوده و به جبهه آمده و زندگی خود را به گونه‌ای دیگر ادامه دادند، مشاهده می‌شود که اکثر آنها نیز به شهادت رسیده‌اند. در بخشی از کتاب می‌خوانیم: «وقتی گلوله روی دکل نشست انگار یک زلزله ده ریشتری رخ داده است. در یک آن فکر کردم که یک برق چند فازی مرا گرفت. در همان لحظه اول تمام وسایل داخل اتاقک به هم ریخت و هر کدام به گوشه‌ای افتاد. دکل آرام آرام کج شد و من چون جلوی دریچه چوبی ایستاده بودم به پایین پرت شدم و از روی دکل، دکل بیست متری سقوط آزاد کردم. برای آنکه پایه‌های دکل را محکم کنند پنج - شش متر خاک نرم اطراف پایه‌ها ریخته بودند و من اتفاقا روی همان خاک‌ها به زمین خوردم...»


سهم من از چشمان او


سهم من از چشمان او


سهم من از چشمان او

  • ۹۷/۰۲/۳۰

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی