مینیبوس در پناه دیواری نگه داشت و ما به سرعت پیاده و وارد ساختمان شدیم. اولین چیزی که در داخل مقر توجهمان را جلب کرد تصویر امام بود در حالیکه که میخندید. عکس امام روبهروی اتاق ما بر روی دیوار نصب شده بود. سیدعلی موسوی به محض دیدن عکس این شعر را زمزمه کرد: «به دو دیده کی توانم که رخ تو سیر بینم / دوهزار دیده خواهم که کنم ترا نظاره»
گروه اعزامی ما به سرعت و به این شکل سازماندهی شد؛ من و سماوات تکتیرانداز شدیم، خیرالله مختاری و محمدرضا خاکپور به عنوان آرپیجی زن، غلامرضا احمدی و آصف عباسی به عنوان تیربارچی، محمد شکریصفا و سیدعلی موسوی به عنوان مسئول سنگر فرماندهی، علیاکبر ورمزیار بیسیمچی و شیریان به عنوان مسئول گروه معرفی شدند.
زمان زیادی نگذشته بود که تقی بهمنی با آن چهره پر نشاط و با طراوتاش وارد اتاق شد. او فرمانده عملیات جبهه میانی سرپلذهاب بود و فرمانده عملیات سپاه همدان. پس از خوش و بشهای مرسوم همه نشستند و او شروع به تشریح وضعیت منطقه و ماموریت ما کرد. بهمنی گفت: «جاییکه که شما آمدهاید توی دل عراقیهاست، سمت راستتان دشت ذهاب است و پاسگاه مرزی بابا هادی. در حال حاضر این پاسگاه در تصرف دشمن است و فاصله زیادی با ما ندارد. ما، هم از قصرشیرین با عراق مرز مشترک داریم و هم از سرپلذهاب. عراقیها برای تصرف شهر جاده سرپلذهاب - قصرشیرین را بریده و به همین خاطر روی ارتفاع قراویز مستقر شده، بعد به سمت جنوب حرکت کرده و ارتفاعات بازیدراز را گرفتهاند.»
تقی بهمنی که خیلی با حرارت و محکم صحبت میکرد، ادامه داد: «سازماندهی نیروهای ما در منطقه به این شکل است؛ یک گروه دوازده نفره همین جا در شهر میماند، یک گروه دوازده نفره یک خط جلوتر در شهرک مهدی مستقر میشود و گروه دوازده نفره بعدی هم میروند کمین مجاهد»
حسام، حمید، سهم من از چشمان او، فصل ۲، شبهای قراویز
شهید تقی بهمنی، فرمانده فرماندهان و معلم بیهیاهو
وضعیت سه جبهه راست(ارتفاع کوره موش)، جبهه چپ(ارتفاعات بازیدراز)
و جبهه میانی سرپلذهاب(ارتفاع قراویز) در سالهای ۱۳۵۹ و ۱۳۶۰
- ۹۷/۰۳/۲۲