بچههای مَمّدگِره _ بخش اول مقدمه
چند روز پیش همرزم و برادرم حمید حسام از من خواست چند خطی را به عنوان مقدمه بنویسم. ابتدا خواستم از مهارت و تخصص دیدهبانان بنویسم دیدم اینان همان جوانانی بودند که بدون کمترین و شاید هیچگونه اطلاع و تخصص نظامی به فرمان «پیر و مرادشان» خمینی کبیر سلاماللهعلیه بنا به وظیفه به جبهههای جنگ رفتند و در جنگ با توکل به خداوند و توسل به معصومین سلاماللهعلیهماجمعین آموختند، تجربه کردند، آبدیده شدند و پیروزی را برای «امام و امتشان» به ارمغان آوردند.
حاج عباس نوریان و حاج حمید حسام
تا آمدم از نقش برجستهشان در هدایت «موثر و دقیق» آتش سلاحهای دوربُرد رزمندگان اسلام بر روی دشمن بنویسم دیدم نمیتوان از نقش برجستهتر تلاشها و از جان گذشتگیهای «خدمههای توپها و خمپارهها» نگفت.
خواستم از شجاعت مثالزدنی «دیدهبانان» در هنگام سخت رزم و خصوصاً زیر بارش شدید آتش سنگین دشمن بر روی «سنگرهای دیدگاه» و یا «دکلهای دیدهبانی» بگویم دیدم شرمنده شجاعت «دوشکاچیها» و «خدمههای توپ مستقیمزن ۱۰۶» میمانم.
خواستم از خطرات دیدهبانی بالای دکلهای ۲۰ متری در دشتهای مسطح جنوب که به عنوان یک هدف شاخص تا کیلومترها قابل دید و شناسایی بود بگویم اما چهره غبار گرفته رانندگان ماشینآلات راهسازی واحد مهندسی رزمی که زیر «دید» مستقیم و «آتش» دشمن برای رزمندگان جاده و خاکریز و پناهگاه احداث میکردند مرا به سکوت وا داشت.
دکل دیدهبانی
ماشینآلات راهسازی واحد مهندسی رزمی
خواستم از نامشان بگویم دیدم آنان به فرموده رهبر بزرگشان امام خمینی سلاماللهعلیه «نام و نشان در گمنامی و بینشانی گرفتهاند». و رهرو «مکتب شاهدان و شهید گمنامیاند که پیروانش بر گلدستههای رفیع آن، اذان شهادت و رشادت سر دادهاند». هر چه خواستم از «ویژگیهای منحصر بهفرد» دیدهبانان بگویم دیدم آنان مانند سایر رزمندگان اسلام تنها «ویژگی» خود را عشق به «معصومین سلاماللهعلیهماجمعین» و «سربازی امام خمینی سلاماللهعلیه» میدانند.
اما به هر حال حضور در بین «دیدهبانان» همچون سایر رزمندگان دوران دفاع مقدس نیز یادآور نکات قابل توجهی است.
بسیجی دیدهبانی که نیامده «سیماش وصل شد» و در اوّلین روز حضورش در «دیدگاه» سراسمیه به لقاالله پیوست. دانشآموز بسیجی که وقتی برای انجام مأموریت دیدهبانی در عملیات کربلای ۴ به گردان پیاده معرفی شد با رجوع به قرآن این آیات مشاهده شد «یَا أَیُّها الَّذینَ آمَنوُ استَعِینوُا بِالصَّبرِ وَ الصَّلاةِ إنَّ اللهَ مَعَ الصَّابِرینَ. وَلَا تَقوُلُوا لِمَن یُقتَلُ فی سَبیل اللّهِ أمْواتُ بَل أحیَاء وَلَکِن لا تَشعُرونَ. وَلَنَبلُوَنَّکُم بِشَیءِ مِّنَ الخَوف وَالجُوع وَ نَقصٍ مِّنَ الأمَوَال وَالأنفُسِ وَالثَمَرَاتِ و َبَشَّرِ الصَابِرین. الَّذِینَ إِذا أصَابَتهُم مُّصِیبَة قَالُوا إِنَّا لله وَ إِنَّا إِلَیه رَاجِعون» (سوره مبارکه بقره آیات ۱۵۳ تا ۱۵۶) و در عملیات کربلای ۴ قبل از رسیدن نیروها به آن سوی اروند رود در قایقش آسمانی شد.
شهید فرهاد ترک - دانشآموز بسیجی
جانباز و فرزند شهیدی که علیرغم «نانآوری» برای خانواده پر جمعیتاش با اصرار زیاد در عملیات بیتالمقدس ۲ در آزادسازی شهر مأووت عراق شرکت کرد و به خیل عظیم شهداء پیوست. جانبازی که علیرغم مجروحیت شدید دستش در همان عملیات حضور یافت و در حالی که به سختی دوربین را به دستش میگرفت به شهادت رسید. دیدهبان مداحی که پس از مجروح شدن در «سنگر کمین» جزیره مجنون، هنگام انتقال به بیمارستان صحرایی، قایقش مورد هدف آتشباری دشمن قرار گرفت و با شهادت سکاندار قایق، وزش باد و جریان آب قایقاش را به سوی دشمن برد و پس از ۲ روز تن مجروحش را از بین نیزارها به عقب باز گرداندند و اکنون شبانه روز با همدم ۳۰ سالهاش «درد مزمن»، نجوا میکند و «درد مزمن» حتی اجازه نداد که از خاطرات آن روزها برایمان بگوید.
شهید علیرضا نادری فرزند شهید
و برادر حاج عباس نوریان
شهید حمید قمری دیدهبان جانباز، جانباز شهید علی خوشلفظ و مهدی همدانی دیدهبان مداح و جانباز سنگرکمین جزیره مجنون
سرباز وظیفهای که پس از پایان خدمت سربازی در واحد دیدهبانی ماند و خطشکن کربلای ۴ شد و در آن سوی اروندرود هنگامی که پس از یک ساعت هدایت آتش بر روی دشمن، وقتی عراقیها به ۱۰ متریاش رسیده بودند پشت بیسیم ضمن «خداحافظی و طلب حلالیت» تقاضای آتشباری بر روی موقعیت خودش را کرد و تا پایان جنگ به عنوان «شهید مفقودالاثر» شناخته میشد. امّا به یکباره در میان آزادگان سرافراز به وطن بازگشت. و یا دیدهبانی که پس از گذراندن خدمت سربازی در ارتش، مجدداً به جبهه آمد و در کنار بسیجیان دیدهبان، بیسر به محضر مولایش حسین علیهالسلام شرفیاب شد.
دکتر حمید تاجدوزیان - دیدهبان قهرمان کربلای ۴، نفر دوم
حسین رضایی - سرباز ارتش و شهید بیسر، نفر دوم
- ۹۷/۰۴/۱۶