بچههای مَمّدگِره _ بخش دوم مقدمه
از «دیدهبانی» که پس از هر عملیات در بازگشت از خط مقدم، کولهپشتیاش را در دستانش میچرخاند و به شوخی فاتحانه میگفت: «ما مرد جنگیم، ما بر میگردم». یا «دلاورمرد دیدهبانی» که علیرغم حضور در بیش از ده عملیات سخت و نفسگیر هرگز مجروح نشد. تا جاییکه پس از بازگشت از آخرین مرحله عملیات بیتالمقدس ۲، همرزمانش به شوخی لباسش را به عنوان تبرّک «تکه تکه» کردند.
نورخدا ساکی - دیدهبان فاتح، نفر دوم از چپ
امیر مرادی - دلاورمرد دیدهبانی، نفر دوم از راست
از دیدهبانی که بر بالای دکل ۲۰ متری دیدهبانی فاو مورد اصابت «گلولههای زمانی» دشمن قرار گرفت و تن مجروحش از بالای دکل به زمین سقوط کرد تا دیدهبانانی که در ماووت طی ۲۴ ساعت ۲ بار سنگرشان مورد هدف دشمن قرار گرفت و ویران شد. و یا دیدهبانانی که با نفوذ به عمق مواضع دشمن، به عنوان «دیدهبان نفوذی» با هدایت آتش بر سر دشمن موجب عقبنشینی آنان از بخشی از ارتفاعات ماووت شدند.
از «روستازاده دلیری» که نقشه منطقه جنگی و اهداف آتش را در عملیات جزیره مجنون پشت قوطی سیگار «اُشنو»اش کشید و رفت و یا دیگر روستازاده «سیمانکار»ى که وقتی در «دیدگاه» دوربین را در دستان پینه بسته و زخمش میگرفت و تا اولین دود از آتش «سیگار»اش بلند میشد، روز سیاه «بعثیها» شروع شده بود، و این روزها نیز در «آمرلی» و «جرف الصخر» و «جلولا» و «سعدیه» و «حلب»، روزگار «تکفیریهای عراقی و سوریه» را سیاه کرده است تا دانشجویان برتر رشتههای معماری، الکترونیک، برق و پزشکی که با صفا و صمیمیت در کنار رزمندگان هم از علم خود برای بالا بردن توان رزم نیروهای خودی استفاده میکردند و هم از باورهای رزمندگان برای بالا بردن توان اعتقادی خود بهره جستند.
مرحوم تقی گودرزی - روستازاده دلیر
حاج علی حاتمی - روستازاده سیمانکار، نفر دوم ایستاده از چپ
از بسیجیانی که پای ثابت دیدهبانی بودند و با هر عملیاتی به جبهه میآمدند تا سرباز وظیفههایی که با پایان خدمت سربازی نیز همچنان در کنار دیدهبانان میماندند و در عملیاتها «شهید»، «اسیر» و «مجروح» میشدند.
از نوحهخوانیهای «مداحان دیدهبان» که آتش عشق به «معصومین سلاماللهعلیهماجمعین» را در جان دیدهبانان فروزانتر میکردند تا مراسم «جشن پتو» که غافلگیرانه بر سر افراد فرود میآمدند و از دوستان تازه واردشان تا میخورد پذیرایی میکردند.
از دیدهبانی که بدون اطلاع پدرش به جبهه آمده بود و هنگامی که قامت پدر را در ابتدای «سر بالایی» جاده «اردوگاه شهید شکریپور» دید با نگاه مضطرب و چهره رنگ پریدهاش تمنّای کمک از دوستانش برای ماندن در جبهه میکرد تا دیدهبانی که وقتی شهید شد در میان کولهپشتیاش، نامههای متعدد خانوادهاش خطاب به مسئول دیدهبانی را که خواستار باز گرداندن وی بودند - او بدون اطلاع مسئولش این نامهها را از تعاون گردان تحویل میگرفت - پیدا شد.
شهید علیرضا نادری فرزند شهید، نفر ایستاده راست
شهید حسین کشانی، نفر نشسته چپ
از «پدر و استاد دیدهبانی استان همدان» که سرش را خالصانه و بیریا در سرپلذهاب تقدیم «محضر دوست» نمود و یا فرمانده مخلص و صادق دیدهبانی که «حنجره ذاکرش» در فاو آماج هدف دشمن شد. تا فرمانده فعال و پر تلاش دیدهبانی که فقط ترکش خمپاره در شلمچه توانست او را آرام کند و اکنون ۳۰ سال است که «ویلچر»ش دیدگاهش شده و تن رنجورش همچون خورشید پر فروغ، گرمابخش محفل دیدهبانان در این «زمانه سرد فراموشیها و بیمهریها» است.
شهید محمدرضا منوچهری - مَمّدگِره
پدر و استاد دیدهبانی استان همدان
حسین توکلی - فرمانده فعال و پرتلاش، جانباز عملیات کربلای ۵
از لحظات سخت مشاهده «حمله تانکهای دشمن در پَد مرکزی جزیره مجنون و شهادت رزمندگان» از بالای دکل جزیره مجنون در بامداد ۱۹ شهریور ۱۳۶۵، تا لحظات شوق برانگیز مشاهده «شکست تهاجم احمقانه منافقین» از بالای ارتفاع تنگه چارزبر کرمانشاه در بامداد ۵ مرداد ۱۳۶۷ در عملیات مرصاد، و همگی از درون دوربین دیدهبانی ثبت میشد.
در یک جمله میتوان گفت: «دیدهبانان شهید، جانباز، آزاده، رزمنده»، قطرهای از اقیانوس بیکران تربیت یافتگان مکتب اسلام و معصومین سلاماللهعلیهماجمعین تحت رهبری امام خمینی سلاماللهعلیه در دوران جهاد مقدس ملت بزرگ ایران میباشند، که بازماندگان آنان این روزها با ذکر خاطرات دوران مقدس، بارها این جمله «پدر پیرشان» را تکرار میکنند «خوشا به حال آنان که با شهادت رفتند! خوشا به حال آنان که در این قافله نور جان و سر باختند! بدا به حال من که هنوز ماندهام» و در هجران وصال دوستانش همنوا با امامشان نغمه سر میدهند؛
با گُلرخان بگویید ما را به خود پذیرند
از عاشقان بیدل همواره دست گیرند
خادم دیدهبانهای گردان ادوات
لشگر ۳۲ انصارالحسین[علیهالسلام] استان همدان
عباس نوریان - مهرماه ۱۳۹۵
کتاب--------------------
بچههای مَمّدگِره
- ۹۷/۰۴/۱۷