بچه‌های مَمّدگِره

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم بچه‌های همدان؛ بچه‌های صفا و عشق و اخلاص؛ مردان بزرگ و بی‌ادعا؛ یاران حسین علیه‌السلام؛ یاوران دین خدا ..

بچه‌های مَمّدگِره

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم بچه‌های همدان؛ بچه‌های صفا و عشق و اخلاص؛ مردان بزرگ و بی‌ادعا؛ یاران حسین علیه‌السلام؛ یاوران دین خدا ..

بچه‌های مَمّدگِره
  • ۰
  • ۰

 غواص شهید حبیب‌الله کاظمی 


همه‌ی خرمشهر چنان زیر آتش قرار گرفت که صدا به صدا نمی‌رسید. من با بی‌سیم همچنان منتظر دستور علی چیت‌سازیان فرمانده تیپ بودم. میرزایی فرمانده ۱۵۶ منتظر دستور فرمانده تیپ بود و او منتظر حاج مهدی کیانی فرمانده لشکر.


   ارتباط با گردان غواصی قطع شده بود و فقط صدای حبیب‌الله کاظمی هر از گاهی دل ما را امیدوار به شکسته شدن خط عراقی‌ها می‌کرد. سلسله مراتب چنان به هم ریخته بود که همه کاظمی را صدا می‌کردند و او هم مدام ما را توصیه به صبر می‌کرد که: «صبر کنید هنوز پایم به زمین نرسیده» منظورش این بود که هنوز پا به آن سوی نگذاشته‌ایم.


لایوم‌ کیومک ‌یا اباعبدالله علیه‌السلام 


منبع: قسمتی از خاطرات رزمنده بسیجی علی رستمی 




  • ۹۷/۱۰/۰۳

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی