بچه‌های مَمّدگِره

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم بچه‌های همدان؛ بچه‌های صفا و عشق و اخلاص؛ مردان بزرگ و بی‌ادعا؛ یاران حسین علیه‌السلام؛ یاوران دین خدا ..

بچه‌های مَمّدگِره

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم بچه‌های همدان؛ بچه‌های صفا و عشق و اخلاص؛ مردان بزرگ و بی‌ادعا؛ یاران حسین علیه‌السلام؛ یاوران دین خدا ..

بچه‌های مَمّدگِره
  • ۰
  • ۰

دیده‌بانی در سال ۱۳۶۴


واژه‌های بی‌معنا 


در جاده فاو-ام‌القصر جنگ، جنگ آتش بود. ما و عراقی‌ها روی یک جاده آسفالت که چپ و راستمان باتلاق بود مستقر بودیم. کار آتش‌بارهای توپخانه و خمپاره طرفین برای اجرای دقیق آتش، دشوار نبود. به همین دلیل به غیر از بکارگیری آتش‌بارهای یگان خودمان -۳۲ انصارالحسین- از قبضه‌های توپخانه ۶۱ محرم که یگان تخصصی توپخانه بود، گلوله می‌گرفتیم. 


آن روز حسین توکلی، سیاوش عباسی و من هر سه در دیدگاه بودیم و از کاتیوشا آتش می‌گرفتیم. اسم ما در شبکه بی‌سیم رضا بود و اسم قبضه کاتیوشا، داریوش و پای قبضه بچه‌های سرحال و خوش بیان تهرانی بودند که وقتی گلوله مى‌خواستیم، نه نمی‌گفتند و به قول خودشان، حالی به ما می‌دادند. 


گاهی هم که در شلیک موشک کوتیوشا دیر می‌کردند، توی بی‌سیم می‌گفتیم: «پس این گوگوش و هایده‌ها چی شدند؟» 


آنها در جواب می‌گفتند: «السّاعه برای‌تان می‌فرستیم.» 


این گونه اصطلاحات ردّ و بدل کردن و واژه‌ها، برای ما عادت شده بود. آتش‌مان را می‌ریختیم و در شیطنت کم نمی‌آوردیم تا این‌که از بخت بد ما، تصویربردار لشگر -امیر روشنائی- در گرماگرم کار به جاده فاو-ام‌القصر آمد و از ما فیلم گرفت و ما غافل از این‌که این فیلم تا کجاها می‌رود. 


بعد از عملیات برای استراحت به عقبه لشگر در پادگان شهید مدنی دزفول رفته بودیم که گفتند: «امام جمعه ملایر حضرت آیت‌الله فاضلیان در جمع بچه‌هاست و می‌خواهد فیلم عملیات در جاده فاو-ام‌القصر را ببیند.» اتفاقاً مکالمات ما با قبضه‌ی داریوش و درخواست ارسال گوگوش و هایده برای ایشان و جماعت پخش شد. 


حاج‌آقا با صبوری و ادب حرف‌های عارفانه زد و بدون این‌که خراب‌مان کند، گفت: «بچه‌های من بهتر نیست به جای این واژه‌های بی‌معنا، پشت بی‌سیم، نام مبارک ائمه را به زبان بیاورید؟ مثلاً بگوئید: یا فارس‌الحجاز یا اباصالح‌المهدی، اینها بهتر نیست؟»


از آن به بعد هیچ‌گاه جز نام مبارک ائمه و اذکار معنوی از واژه‌ای دیگر در مکالمات بی‌سیمی استفاده نکردیم.


شناسنامه خاطره

راوی: مهدی مرادیان، سپاهی، توپخانه لشگر ۳۲ انصارالحسین علیه‌السلام 

مکان و زمان وقوع خاطره: استان بصره، جاده فاو-ام‌القصر، ۱۳۶۴/۱۲/۲۷

مکان و زمان بیان خاطره: همدان، ستاد کنگره شهدا، ۱۳۹۳/۰۳/۲۵


کتاب----------------------------------------------

       بچه‌های مَمّدگِره، صفحات ۲۳۶ و ۲۳۷

آیت‌الله رضا فاضلیان

    حضرت آیت‌الله فاضلیان امام جمعه ملایر در جمع رزمندگان 

  • ۹۶/۱۲/۱۴

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی