دستخط شهید علی خوشلفظ در آغاز کتاب وقتی مهتاب گم شد
بسم رب الشهداء
دوستان از من خواستند، خاطرات خود را از دفاع مقدس بگویم، راضی نمیشدم میدانستم که خاطره، روایت شخصی با محوریت «من» است و حال آنکه اصلیترین درس دفاع مقدس عبور از «منیّت» و رسیدن به قلّه بیادعایی بود. همزیستی با شهدا آموخت که «من» را هنگام عبور از «معبر» نفس، رها کنیم و به «ما» بیاندیشیم. «مایی» که پارههای تن هم بودیم و در هر آوردگاه رزم، تکهای از این «ما» آسمانی میشد.
امروز آنچه پیش روی شهادت، از عمق جانم بر آمد، و با قلم برادر و همرزمم جناب حاج حمید حسام به نگارش در آمده از جنس صداقتی است که در جای جای جبههها موج میزد و قطرهای است از اقیانوس، ناگفته بچههایی که به دریا رسیدند.
خدا میداند که در بیان خاطرات، هدفی جز انعکاس عظمتٍ رزمندگان و حماسه و مظلومیّت شهیدان نداشتهام. امید آن که این اثر آیندگان را «تذکرةالشهدا» باشد و برای من سرمایه شفاعت اصحاب مهر و صفا.
۵ آذر ۱۳۹۲
مصادف با سالروز شهادت علی چیتسازیان
جمشید(علی) خوشلفظ
- ۹۷/۰۱/۱۶