بچه‌های مَمّدگِره

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم بچه‌های همدان؛ بچه‌های صفا و عشق و اخلاص؛ مردان بزرگ و بی‌ادعا؛ یاران حسین علیه‌السلام؛ یاوران دین خدا ..

بچه‌های مَمّدگِره

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم بچه‌های همدان؛ بچه‌های صفا و عشق و اخلاص؛ مردان بزرگ و بی‌ادعا؛ یاران حسین علیه‌السلام؛ یاوران دین خدا ..

بچه‌های مَمّدگِره
  • ۰
  • ۰

بیت‌المال _ دیده‌بانی در سال ۱۳۶۶ 


فرمانده لشگر رفته بود. آن روز علی حاتمی با تجربه، دیده‌بان و حمید ترکمان کمک دیده‌بان روی قله بودند. ظاهراً فرمانده لشگر -حاج علی شادمانی- دوربین می‌کشد و چند هدف را نشان حاتمی می‌دهد و از او می‌خواهد که آتش پرحجم و سنگینی روی آنها بریزد. 

   من مسئول گروهان آتش بودم و قبضه‌های ۸۱ و ۱۲۰ و کاتیوشا، تحت فرمانم بودند. حاتمی نگفت که فرمانده لشگر کنار او ایستاده. مختصات داد و گلوله خواست. ما هم با سه قبضه چند گلوله زدیم. 

من به حاتمی گفتم: «سهمیه دو سه روزت را زدی، تمامش کن»

مى‌خواستیم قبضه را تمیز کنیم که حاتمی گفت: «بابا بزرگ اینجاست و درخواست می‌کند هر چه داری بریز»

ما هم سرشوق آمدیم و جهنمی به پا کردیم که حاتمی گفت: «بابا بزرگ می‌گوید مأموریت تمام»


   از موضع حرکت کردم و خودم را به دیدگاه رساندم تا ببینم ماجرا چه بود. که این همه آتش را در شرایط غیر عملیاتی ریختیم. دیده‌بان‌ها، پشت سر فرمانده داشتند بر می‌گشتند که رسیدم. آن جا یک گونی خالی سنگری زیر پا افتاده بود. فرمانده لشگر رو کرد به دیده‌بان‌ها و گونی را نشان داد و گفت: «این گونی که بلا استفاده زیر پا افتاده بیت‌المال است، ۷ تومان پول خرجش شده، حساس باشید». حمید ترکمان دیده‌بانی رُک و حاضر جواب بود، گفت: «حاج‌آقا میلیون‌ها تومان خمپاره و کاتیوشاها بود که ما ریخیتم سر دشمن، حالا شما از یک گونی ۷ تومانی حرف می‌زنی؟».  حاج علی شادمانی نه تنها عصبانی نشد که خندید و گفت: «آن گلوله‌ها به جای خود، و این گونی‌ها به جای خود، همه اینها حساب و کتاب دارد» 


شناسنامه خاطره

راوی: رمضان محمدی، پاسدار وظیفه فرمانده گروهان پشتیبانی آتش، گردان ادوات لشگر ۳۲ انصارالحسین علیه‌السلام 

مکان و زمان وقوع خاطره: استان سلیمانیه عراق، جبهه عمومی ماووت، پاییز سال ۱۳۶۶

مکان و زمان بیان خاطره: همدان، باغ موزه دفاع مقدس، ۱۳۹۴/۰۵/۰۲


کتاب--------------------

       بچه‌های مَمّدگِره

بیت‌المال

ایستاده از راست: بهرام زاهدی، محمد بروجردی، عباس نوریان، مرحوم حسن ترک و رفیع شعبانلو 

نشسته از راست: زندی، سوری و رمضان محمدی 

شهید شکری‌پور، سال ۱۳۶۶ 

  • ۹۷/۰۲/۰۸

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی