گریه زیر باران _ دیدهبانی در سال ۱۳۶۶
باران سیلآسا میآمد و گردانهای عملیاتی عازم آن سوی رودخانه برای تسخیر ارتفاع «قامیش» بودند. مسئول واحد دیدهبانی تیمها را مشخص کرد و قرار شد من و محمد بروجردی در دیدگاه عقب با دوربین ۸۰*۲۰ کار کنیم.
شام را آوردند، برنج و مرغ بود. با تجربهها میگفتند برنج و مرغ نشانه عملیات است. من سیر خوردم امّا محمد بروجردی لب به غذا نزد و زیر باران نشست و مثل باران اشک ریخت. او اصرار داشت که به خط برود و کنار گردانهای خط شکن باشد و از جلو دیدهبانی کند. امّا چون مثل من سرباز بود و آخرین روزهای خدمت را میگذراند، عباس نوریان راضی نمیشد که او را به خط بفرستد.
آن شب گریه او زیر باران دیدنی بود. دانههای اشک و قطرههای باران تمام صورت محمد را پوشانده بود. سرانجام عباس نوریان پذیرفت که این شیرمرد دیدهبانی را به خط بفرستد.
شناسنامه خاطره
راوی: اکبر عباسی، پاسدار وظیفه واحد دیدهبانی گردان ادوات لشگر ۳۲ انصارالحسین علیهالسلام
مکان و زمان وقوع خاطره: استان سلیمانیه عراق، مسیر ماووت، پائیز ۱۳۶۶
مکان و زمان بیان خاطره: همدان، باغ موزه دفاع مقدس، ۱۳۹۴/۰۵/۰۲
کتاب--------------------
بچههای مَمّدگِره
- ۹۷/۰۲/۱۲