بچه‌های مَمّدگِره

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم بچه‌های همدان؛ بچه‌های صفا و عشق و اخلاص؛ مردان بزرگ و بی‌ادعا؛ یاران حسین علیه‌السلام؛ یاوران دین خدا ..

بچه‌های مَمّدگِره

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم بچه‌های همدان؛ بچه‌های صفا و عشق و اخلاص؛ مردان بزرگ و بی‌ادعا؛ یاران حسین علیه‌السلام؛ یاوران دین خدا ..

بچه‌های مَمّدگِره
  • ۰
  • ۰

آب هرگز نمی‌میرد _ جوان مو خرمایی چشم آبی 


اسفند سال ۱۳۶۰ بود و قبل از عملیات فتح‌المبین باید چند عملیات ایذایی برای فریب ذهن دشمن انجام می‌شد. یکی از آنها عملیات روی ارتفاعات ذیل مهران بود.

   حاج علی شادمانی -فرمانده جبهه میانی- مجموعه نیروهای سپاهی و بسیجی استان همدان را در قالب سه گردان سازماندهی کرده بود. عراقی‌ها روی ارتفاعات ذیل مهران بودند و تسلط کاملی روی تپه گچی که ما رویش مستقر بودیم داشتند.

   روی تپه گچی با همان جوان مو خرمایی چشم آبی که در همدان آموزش‌مان می‌داد روبرو شدم. اینجا هم برو بیایی داشت.

   حاج سعید اسلامیان معاون علی شادمانی از ما دو نفر خواست که با هم گروهانی را برای عملیات آتی فرماندهی کنیم. گروهانی که قریب یک‌صد نفر پاسدار و بسیجی و تجهیزات و ادوات بیش از یک گروهان متعارف داشت و به اصطلاح گروهان مثبت بود. 

   حالا با علی چیت‌سازیان با وجود هفت سال اختلاف سن، آن‌قدر رفیق شده بودیم که هر کدام از دیگری می‌خواست فرمانده گروهان باشد. هر کدام دیگری را لایق‌تر می‌دانست. الان هم یادم نیست که بالاخره من فرمانده گروهان شدم یا علی چیت[‌سازیان]. 

   تجربه من در امور نظامی بیشتر بود اما هوش و ذکاوت و جنب و جوش او خارق‌العاده بود. کم‌کم هسته اولیه تیم‌های شناسایی خط دشمن را همان‌جا راه‌اندازی کرد.

 

آب هرگز نمی‌میرد، فصل سوم(زیر علم عباس)، صفحات ۱۰۳ و ۱۰۴


جواب مو خرمایی چشم آبی

سردار شهید علی چیت‌سازیان 

  • ۰
  • ۰

آب هرگز نمی‌میرد _ نوجوانی مو خرمایی 


مسئولیت آموزش را علی شادمانی به عهده داشت، یک سپاهی منضبط، جدی و همه فن حریف. معاون او صمد یونسی و همکارانش؛ احسان تقی‌پور، حسنی حلم و سید حسین فدایی فروتن بودند که به ترتیب؛ اسلحه‌شناسی، تخریب، تاکتیک و بدن‌سازی و فنون نظامی را آموزش می‌دادند. 

   در میان مربیان آموزشی نوجوان مو خرمایی لاغر اندام هم بود که چند تار موی زرد قیافه او را از بقیه متمایز می‌کرد. معلوم بود چیزی در چنته داشت که با آن سن کم به ما آموزش می‌داد. گاهی مثل یک گلوله برفی رها شده از بالای تپه می‌غلتید و کله معلق زنان تا پای تپه می‌آمد و از ما هم می‌خواست همین کار را تکرار کنیم. بیشتر از تحمل خراش خار و تیغ و سنگ در بدن‌مان، لحن آمرانه این نوجوان برای نیروهای آموزشی سنگین می‌آمد. البته خودش همه جا جلوتر و کاملتر از بقیه هر کاری را انجام می‌داد و بعد از ما می‌خواست. عده‌ای هم نیم بند تا وسط تپه غلت می‌زدند و عده‌ای هم غُر. شاید هیچ‌کس باور نمی‌کرد که او بعدها نابغه اطلاعات و عملیات در جنگ می‌شود.


آب هرگز نمی‌میرد، فصل سوم(زیر علم عباس)، صفحات ۹۱ و ۹۲


سردار شهید علی چیت‌سازیان 

مربی نوجوان مو خرمایی و لاغر اندام 

  • ۰
  • ۰

میلاد حضرت امام حسن مجتبی علیه‌السّلام 


پیشواى دوم جهان تشیع، اولین ثمره زندگى مشترک حضرت امام على علیه‌السلام و حضرت فاطمه سلام‌الله‌علیها در نیمه ماه مبارک رمضان سال سوم هجرى در «مدینه الرسول‏» دیده به جهان گشود. وقتى خبر ولادت امام مجتبى به گوش پیامبر گرامى اسلام رسید، شادى و خوشحالى در رخسار مبارک آن حضرت نمایان شد. مردم شادى ‏کنان مى‌آمدند و به پیامبر صلّی‌الله‌علیه‌واله‌وسلّم و حضرت على و حضرت زهرا علیهم‌السلام تبریک می‌گفتند. رسول خدا در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت.


   پیامبر اکرم صلّی‌اللَّه‌علیه‌وآله‌وسلّم در روز هفتم ولادت، گوسفندى را عقیقه و قربانى کرد و در هنگام کشتن گوسفند، این دعا را خواند: « بسم‌الله عقیقة عن الحسن، اللهم عظمها بعظمة و لحمها بلحمه شعرها بشعره. اللهم اجعلها وقاء لمحمد و آله؛ بنام خدا، [این] عقیقه‌ای است از جانب حسن، خدایا! استخوان عقیقه در مقابل استخوان حسن، و گوشتش در برابر گوشت او. خدایا! عقیقه را وسیله حفظ محمد و آل محمد قرار ده»


   سپس پیامبر اکرم صلّی‌الله‌علیه‌واله‌وسلّم موهاى سر او را تراشید و حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها هم وزن آن به مستمندان «درهم‏» نقره سکه‏ دار انفاق نمود. از این تاریخ آیین عقیقه و صدقه به وزن موهاى سر نوزاد مرسوم شد.


   حضرت امام حسن علیه‌السلام هفت ‏سال در دوران جدش زندگى کرد و سى سال از همراهى پدرش امیرمؤمنان برخوردار بود. پس از شهادت پدر( در سال ۴۰ هجرى) به مدت ۱۰ سال امامت امت را به عهده داشت و در سال ۵۰ هجرى با توطئه معاویه بر اثر مسمومیت در سن ۴۸ سالگى به درجه شهادت رسید و در قبرستان «بقیع‏» مدینه مدفون گشت.


میلاد حضرت امام حسن مجتبی علیه‌السلام

  • ۰
  • ۰

آب هرگز نمی‌میرد _ عاطفه‌ورزی 


جلوتر رفتم. یکی از آنها را مهدی ظفری نشان داد که تیر وسط پیشانی‌اش خورده بود. یک جوان ۱۶ ساله به اسم مرتضی میرزائی که قد بلندی داشت. به دستور مهدی ظفری روی این شهید جوان یک پتو کشیده بودند که مبادا برادر کوچکتر او که ۱۴ ساله بود و در مقابل قناسه‌چی‌ها می‌جنگید از شهادت برادرش مطلع شود. اتفاقاً در اوج درگیری برادر کوچکتر از محل درگیری عقب آمد و سراغ برادرش مرتضی را گرفت. مهدی ظفری گفت: «مرتضی آنجاست. خسته بود، خوابید». مصطفی برادر کوچکتر باور کرد و دوباره رفت سر وقت عراقی‌ها. دقایقی بعد که قناسه‌چی‌ها عراق خاموش شدند، برگشت و پرسید: «مرتضی هنوز خوابه؟»

   مهدی ظفری به او گفت: «تو تیربارچی‌ خوبی هستی اگر کمک می‌خواهی من به جای مرتضی کنار تو هستم، بگذار او بخوابد.»

   مصطفی این حرف را که شنید، مشکوک شد و رفت پتو را از صورت مرتضی کنار زد و زیر نور مهتاب شب چهارده، دید که تیر وسط پیشانی‌ برادر بزرگترش را سوراخ کرده است. همانجا بی‌هیچ اعتراضی به ما، پتو را روی خودش و مرتضی کشید و کنارش خوابید.

   نتوانستم بی تفاوت بمانم. نزدیک‌ شدم. صحنه‌ای دیدنی در هنگامه آتش و خون بود. با دست در موهای برادر بزرگ‌ترش می‌کشید و با او حرف می‌زد و نجوا می‌کرد.

   باور نمی‌کرد که او شهید شده، سرش را از روی خاک بر می‌داشت و روی شانه خود می‌گذاشت و صورتش را نوازش می‌کرد. کم‌کم گریه‌اش گرفت و از کودکی و خاطرات مشترکشان در روستا و از مدرسه حرف زد.

   دوباره پتو را روی صورت برادرش کشید و گفت: «داداش مبادا سردت شود، من زود بر می‌گردم.»

   ما فقط نگاه می‌کردیم و محو این عاطفه‌ورزی او در اوج سختی جنگ بودیم. مصطفی پرسید: «اسلحه مرتضی کجاست؟ می‌خواهم با اسلحه او بجنگم.»

   بچه‌ها یک قبضه کلاش دست او دادند و سریع به سمت عراقی‌ها رفت.


آب هرگز نمی‌میرد، فصل چهارم(گردان سقاها)، صفحات ۲۰۰ و ۲۰۱


حاج میرزا محمد سلگی

شهید زنده میرزامحمد سلگی 

  • ۰
  • ۰

آب هرگز نمی‌میرد _ شروع گزارش با آیه یا حدیث


گزارش شناسایی را به فرمانده تیپ و فرماندهان محور دادیم. حاج حسین همدانی از فرمانده گردان‌ها و واحدها خواسته بود که در ابتدای گزارششان حتماً آیه یا حدیثی بخوانند و به نکته و موضوعات مهم و اصلی اشاره کنند و حاشیه نروند.

   یادم هست که هر کس آیه یا حدیثی خواند. مسئول تدارکات تیپ -محمود علیون- سوره حمد را خواند. او همیشه این سوره را می‌خواند و می‌گفت: «من فقط این سوره را بلدم و اگر به آن عمل کنیم برایمان کافی است.» و راست هم می‌گفت. 

   آن روز نوبت علی چیت‌سازیان مسئول اطلاعات عملیات تیپ شد. او با نیروهایش ۴۵ روز تمام هر شب می‌رفتند و چَم و خَم راه را و موجودی دشمن را خیلی خوب برآورد کرده بودند. علی سوره «والعصر» را خواند و با لهجه همدانی یک جمله گفت: «در این جبهه ما با یک مشت عراقی‌ رقّو [ریقو] طرفیم. آمار مرغ‌ها و خروس‌های داخل سنگرهایشان را هم داریم.»


آب هرگز نمی‌میرد، فصل چهارم (گردان سقاها)، صفحه ۱۷۹


تولد تیپ انصارالحسین علیه‌السلام

شهید زنده میرزامحمد سُلگی و سردار مجاهد شهید حاج حسین همدانی

 

شهید علی چیت‌سازیان

سردار شهید علی چیت‌سازیان

فرمانده ۲۱ ساله واحد اطلاعات عملیات

لشگر ۳۲ انصارالحسین علیه‌السلام 

  • ۰
  • ۰

خرّمشهرها در پیش است 





حضرت امام خامنه‌ای مدظله‌العالی: «جوان‌های عزیز! بچه‌های عزیز من! فردا مال شما است، آینده مالِ شما است؛ شما هستید که باید این تاریخ را با عزّتش محفوظ نگه دارید؛ شما هستید که این بارِ مسئولیّت را بردوش دارید؛ خرّمشهرها در پیش است؛ نه در میدان جنگ نظامی، [بلکه‌] در یک میدانی که از جنگ نظامی سخت‌تر است. البتّه ویرانی‌های جنگ نظامی را ندارد؛ بعکس، آبادانی به دنبال دارد، امّا سختی‌اش بیشتر است.»

  • ۰
  • ۰

وقتی مهتاب گم شد _ نبرد تا آزادی خرمشهر 


صاف سراغ مسجد جامع خرمشهر را گرفتم. همان جایی‌که انگار قلب زمین می‌تپید. مسجد نیمه‌ویران از دور در قاب چشمانم نشست و دانه‌های اشک از گوشه چشمان خواب‌زده‌ام سرید. به یاد همه شهدا افتادم. وارد مسجد شدم. وضو گرفتم. داخل حیاط پر بود از هندوانه و آب یخ. چند جرعه آب و چند قاچ هندوانه، سینه‌ام را خنک کرد و زیر سقف مسجد دو رکعت نماز خواندم. پنداری روی ابرها ایستاده‌ام. آنجا فاصله خود با شهدا را یک گام دیدم. یک گامی که من پای رفتنش را نداشتم.

   برگشتم و راهی اورژانس شدم. جایی که زخم‌های اولیه را مداوا می‌کردند. پرستار باور نمی‌کرد با این زخم کهنه دوازده روز کنار آمده‌ باشم. پانسمان را عوض کردم و راهی دارخوئین و انرژی اتمی شدم.


وقتی مهتاب گم شد، فصل چهارم، صفحه ۱۷۹


وقتی مهتاب گم شد _ نبرد تا آزادی خرمشهر


وقتی مهتاب گم شد _ نبرد تا آزادی خرمشهر


وقتی مهتاب گم شد _ نبرد تا آزادی خرمشهر

شهید علی خوش‌لفظ بلدچیِ شانزده ساله گردان مسلم بن عقیل در عملیات الی بیت‌المقدس 

  • ۰
  • ۰

عملیات بیت‌المقدس


این عملیات یکی از بزرگترین و استراتژیک ترین عملیات‌های هشت سال دفاع مقدس است که طی چهار مرحله مختلف نهایتا منجر به آزادسازی خرمشهر شد. این عملیات از دهم اردیبهشت ماه سال ۶۱ آغاز شد و یک ماه به طول انجامید. لذت‌بخش‌ترین پیروزی هشت سال جنگ تحمیلی در این عملیات رقم خورد و شهیدان و سرداران مبارز این رزم به فاتحان خرمشهر مشهور شدند که با مقاومت خود توجه جهان را به نتیجه بزرگ این عملیات جلب کردند.


   منطقه عمومی عملیات بیت‌المقدس در میان چهار مانع طبیعی محصور است؛ که از شمال به رودخانه کرخه کور، از جنوب به رودخانه اروند، از شرق به رودخانه کارون و از غرب به هورالهویزه منتهی می‌شود. منطقه مزبور به جز جاده نسبتا مرتفع اهواز –خرمشهر، فاقد هر گونه عارضه مهم برای پدافند است. همین امر موجب شد تا زمین منطقه به دلیل مسطح بودن برای مانور زرهی مناسب، و برای حرکت نیروهای پیاده به دلیل در دید و تیر قرار داشتن نامناسب باشد. نقاط حساس و استراتژیک منطقه شامل بندر و شهر خرمشهر، پادگان حمید، جفیر، جاده آسفالت اهواز – خرمشهر، شهر هویزه و رودخانه‌های کارون، کرخه کور و اروند بود.


   در طراحی عملیات، تهاجم از طریق عبور از رودخانه کارون و پیش‌روی به سوی مرز بین‌المللی و سپس آزادسازی شهر خرمشهر مدنظر قرار گرفته و چنین استدلال می‌شود که حمله به جناح دشمن، که عمدتا به سمت شمال آرایش گرفته بود، عامل موفقیت عملیات است. هم‌چنین، شکستن خطوط اولیه دشمن و عبور از رودخانه و گرفتن سرپل در غرب کارون تا جاده آسفالته اهواز – خرمشهر به عنوان اهداف مرحله اول و ادامه پیش‌روی به سمت مرز و تامین خرمشهر به عنوان اهداف مرحله دوم تعیین شدند.


   مرحله چهارم عملیات بیت‌المقدس در نهایت منجر به فتح خرمشهر شد. این عملیات با رمز «یا علی ابن ابیطالب» در محور اهواز - خرمشهر - دشت آزادگان به طور گسترده انجام گرفت و نزدیک به یک ماه به طول انجامید.


جهت آگاهی از جزئیات مراحل چهارگانه عملیات «الی بیت المقدس» و آزادسازی خرمشهر به مطالب مندرج در آدرس‌های زیر مراجعه نمایید. 


http://defapress.ir/fa/news/45860

http://www.fatehan.ir/page.aspx?pid=149



فاتح گمنام عملیات الی بیت‌المقدس سردار شهید محمود شهبازی 

و سردار مدافع حرم شهید حسین همدانی 

سرداران شهید حاج حسین همدانی، علیرضا حاجی‌بابائی 

و حبیب‌الله مظاهری فرمانده گردان مسلم بن عقیل 

یادواره شهید علی خوش‌لفظ بلدچیِ ۱۶ ساله عملیات الی ببیت‌المقدس، علی خوش‌لفظ 

  • ۰
  • ۰

پیام حضرت امام‌خمینی سلام‌الله‌علیه به مناسبت فتح خرمشهر در سوم خرداد ۱۳۶۱ مصادف با ۳۰ رجب ۱۴۰۲


بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم 


با تشکر از تلگرافاتى که در فتح خرمشهر به این جانب شده است، سپاس بى‌‏حد بر خداوند قادر که کشور اسلامى و رزمندگان متعهد و فداکار آن را مورد عنایت و حمایت خویش قرار داد و نصر بزرگ خود را نصیب ما فرمود. اینجانب با یقین به آنکه مَا النَّصْرُ إلّا مِنْ عِندِ اللَّهِ از فرزندان اسلام و قواى سلحشور مسلح، که دست قدرت حق از آستین آنان بیرون آمد و کشور بقیة‌الله الاعظم -ارواحنا لمقدمه الفداء- را از چنگ گرگان آدمخوار که آلت‌هایى در دست ابرقدرتان خصوصاً امریکاى جهانخوارند بیرون آورد و نداى «اللَّه اکبر» را در خرمشهر عزیز طنین ‏انداز کرد و پرچم پر افتخار «لا اله الا اللَّه» را بر فراز آن شهرِ خرّم -که با دست پلید خیانتکاران قرن به خون کشیده شده و «خونین شهر» نام گرفت- [بیافراشت‏] تشکر مى‌‏کنم. و آنان فوق تشکر امثال من هستند. آنان به یقین مورد تقدیر ناجى بشریت و برپا کننده عدل الهى در سراسر گیتى -روحى لتراب مقدمه الفداء- می‌باشند. آنان به آرم ما رَمَیْتَ إذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ اللَّه رَمى‏ مفتخرند.


   مبارک باد و هزاران بار مبارک باد بر شما عزیزان و نور چشمان اسلام این فتح و نصر عظیم که با توفیق الهى و ضایعات کم و غنایم بى‌‏پایان و هزاران اسیر گمراه و مقتولین و آسیب‌دیدگان بدبخت که با فریب و فشار صدام تکریتى، این ابرجنایتکار دهر، به تباهى‏ کشیده شده‌اند، سرافرازانه براى اسلام و میهن عزیز افتخار ابدى به هدیه آوردید. و مبارک باد بر فرماندهان قدرتمند که فرماندهان چنین فداکارانى هستند که ستاره درخشنده پیروزی‌هاى آنان بر تارک تاریخ تا نفخ صور نورافشانى خواهد کرد. و مبارک باد بر ملت عظیم‌الشأن ایران این چنین فرزندان سلحشور و جان بر کفى که نام آنان و کشورشان را جاویدان کردند. و مبارک باد بر اسلام بزرگ این متابعانى که در دو جبهه جنگ با دشمن باطنى و دشمنان ظاهرى پیروزمندانه و سرافراز امتحان خویش را دادند و براى اسلام سرافرازى آفریدند.


   و هان اى فرزندان قرآن کریم و نیروهاى ارتش و سپاهى و بسیج و ژاندارمرى و شهربانى و کمیته‌ها و عشایر و نیروهاى مردمى داوطلب و ملت عزیز، هوشیار باشید که پیروزی‌ها هر چند عظیم و حیرت‌انگیز  است شما را از یاد خداوند که نصر و فتح در دست اوست غافل نکند و غرور و فتح شما را به خود جلب نکند؛ که این آفتى بزرگ و دامى خطرناک است که با وسوسه شیطان به سراغ آدم مى‌‏آید و براى اولاد آدم تباهى مى‌‏آورد. و من با آنکه به همه شما اطمینان تعهد به اسلام دارم، لکن از تذکر، که براى مؤمنان نفع دارد، باید غفلت نکنم؛ چنانچه از نصیحت به حکومت‌هاى همجوار و منطقه دریغ ندارم. و آنان می‌دانند امروز با فتح خرمشهر مظلوم، دولت و ملت پیروزمند ما از موضع قدرت سخن مى‌گوید. و من به پیروى از آنان به شما اطمینان مى‌‏دهم که اگر از اطاعت بی‌چون و چراى امریکا و بستگان آن دست بردارید و با ما به حکم اسلام و قرآن کریم رفتار کنید، از ما جز خیر و پشتیبانى نخواهید دید. و شما بدانید آن قدر که ابرقدرتها از صدام، این نوکر چشم و گوش بسته، پشتیبانى کردند از شماها که قدرتهاى کوچک و حکومت‌هاى ضعیف هستید پشتیبانى نمی‌‏کنند. و شما عاقبت این جنایتکار و هم قطار جنایتکارش شاه مخلوع را به عیان دیده‌اید. قدرت‌های بزرگ بیش از آنچه از شما استفاده نمایند از شما طرفدارى نمی‌‏کنند. و شماها را براى منافع خویش به هلاکت می‌کشند. و من نصیحت برادرانه به شما می‌کنم که کارى نکنید که قرآن کریم براى برخورد با شما تکلیف نماید و ما به حکم خدا با شما رفتار کنیم. و یقین بدانید که امثال حسنى مبارک‏ مصرى و حسین اردنى و دیگر هم جنایتکارانِ آنان براى شما نفعى ندارند و دین و دنیاى شما را تباه می‌کنند. و اگر با نشست‌هاى خود بخواهید طرح کمپ دیوید یا فهد را، که مرده‌اند، زنده کنید؛ که ما خطر بزرگ براى کشورهاى اسلامى خصوصاً حرمین شریفین مى‌‏دانیم، اسلام به ما اجازه سکوت نمی‌دهد. و این جانب در پیشگاه مقدس خداوند تکلیف الهى خود را ادا نمودم. اکنون دست تضرع و دعا به سوى خالق یکتا بلند کرده و به قواى مسلح اسلام و فداکاران قرآن کریم و میهن عزیز ایران دعا می‌‏کنم، و سلامت و سعادت و پیروزى آنان را خواستار هستم.


   سلام و درود بى‌‏پایان بر فرماندهان متعهد قواى مسلح و بر رزمندگان فداکار و بر ملت دلیر ایران عزیز و سرشار از شادیها. 

والسلام على عباداللَّه الصالحین

روح اللَّه الموسوی الخمینى‏

پیام حضرت امام خمینی سلام‌الله‌علیه به مناسبت فتح خرمشهر

  • ۰
  • ۰

خرمشهر را خدا آزاد کرد 


حضرت امام خمینی سلام‌الله‌علیه پس از آزادی خرمشهر فرمودند: خرمشهر را خدا آزاد کرد. 




خاطره‌گویی شهید علی خوش‌لفظ در محضر حضرت امام خامنه‌ای مدظله‌العالی