پهلوان گردان ادوات _ دیدهبانی در سال ۱۳۶۲
برای عملیات در ارتفاعات بلند شمالغرب آماده میشدیم که محمدظاهر عباسی به جبهه آمد. او قبلاً در سرپلذهاب مسئول موضع خمپاره ۱۲۰ بود و تجربه داشت. بوی عملیات شنیده بود و مسئولین سپاه ملایر را راضی کرده بود که برای ۴۵ روز به جبهه بیاید و دوباره به عنوان محافظ امام جمعه به ملایر برگردد.
به محض ورودش به گردان ادوات، ناصر عبداللهی -فرمانده گردان- او را به عنوان جانشین خود معرفی کرد، عباسی پذیرفت. پیدا بود که مأموریت ۴۵ روزه را بهانه کرده بود که برای سالهای سال در کنار رزمندگان باشد، که همین هم شد.
از چپ: شهیدان ناصر عبداللهی و محمدظاهر عباسی
با آغاز عملیات والفجر ۲ در جبهه حاجعمران عراق، با این که هم سن و سال بقیه بچهها بود امّا مثل یک پدر دست عنایتاش روی سر دیدهبانها، قبضهچیها و بقیه بچههای گردان بود. در حین عملیات از ناحیه چشم مجروح شد امّا عقب نرفت.
با شدت گرفتن عملیات، قبضه ۱۲۰ تازهای را به یک موضع اضافه کرد که عباس اشرفی یکی دیگر از پاسداران ملایری مسئول موضع بود. قبضه را باید از زیر یک شیار تا ۳۰۰ متر بالا میبردند و آنجا مستقر میکردند امّا هیچ جادهای نبود. وقتی عباسی محل استقرار موضع را مشخص میکرد، هیچکس تردید نداشت که نمیشود گزینهای دیگر و محلی مناسبتر برای قبضه پیدا کرد. عباس اشرفی هم مثل بقیه به توانایی حرفهای محمدظاهر ایمان داشت.
ما هم کف شیار به هم نگاه میکردیم که محمدظاهر رسید و پرسید: «چرا معطلاید؟». عباس اشرفی بدنی ورزیده و پر زور داشت، طنابی بر داشت و دور «چرخ حمل» خمپاره ۱۲۰ میلیمتری بست. قنداق آهنی خمپاره به تنهایی بیش از ۱۰۰ کیلو وزن داشت. مثل پهلوانها طناب را دور کتف و دستهای خود بست و به بچهها گفت: «هل بدهید». محمدظاهر و بقیه از پشت کمک کردند و در اوج ناباوری متعلقات خمپاره تا ۳۰۰ متری بالای شیار کشیده شد.
وقتی به محل استقرار شیار رسیدیم، عباسی با صدای دورگهاش گفت: «برای سلامتی پهلوان گردان ادوات صلوات»
شناسنامه خاطره
راوی: عیسی چگینی، مسئول تسلیحات گردانهای ادوات توپخانه، تیپ ۳۲ انصارالحسین علیهالسلام
مکان وقوع و زمان خاطره: استان اربیل عراق، منطقه عملیاتی حاجعمران، مرداد ۱۳۶۲
مکان و زمان بیان خاطره: همدان، باغ موزه دفاع مقدس، ۱۳۹۴/۰۵/۰۵
کتاب--------------------
بچههای مَمّدگِره