بچه‌های مَمّدگِره

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم بچه‌های همدان؛ بچه‌های صفا و عشق و اخلاص؛ مردان بزرگ و بی‌ادعا؛ یاران حسین علیه‌السلام؛ یاوران دین خدا ..

بچه‌های مَمّدگِره

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم بچه‌های همدان؛ بچه‌های صفا و عشق و اخلاص؛ مردان بزرگ و بی‌ادعا؛ یاران حسین علیه‌السلام؛ یاوران دین خدا ..

بچه‌های مَمّدگِره

۲۵ مطلب با موضوع «شهدای لشگر ۳۲ انصارالحسین علیه‌السلام» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

نوری بود در ظلمت

زندگی‌نامه سردار شهید تقی بهمنی

فرمانده عملیات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی همدان


تقی بهمنی، نوری بود در ظلمت و باید روزی به ملکوت اعلا می‌پیوست. در آخرین روزهای زندگی زمینی چندین بار هم‌رزمان شهیدش را در خواب دیده بود، گویا زمزمه‌ی وصالش در میان عرشیان برپا بود. سرانجام در دهم اردیبهشت ۱۳۶۰ بر اثر اصابت ترکش خمپاره در جبهه‌ی غرب به شهادت رسید.

   سال ۱۳۳۵ به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی تا دبیرستان را در همدان شهری که در آن متولد شده بود گذراند. دوران ابتدایی را به صورت روزانه درس خواند و پس از آن مجبور بود روزها کار کند و شب‌ها درس بخواند. با این کار هم هزینه‌های تحصیل خودش را تامین می‌کرد و هم برای خانواده‌اش کمک بزرگی بود.

   مادرش می‌گوید یاد ندارم کسی به او گفته باشد نماز بخوان یا مسجد برو، او با علاقه و از سنین کودکی مسجد می‌رفت و سال‌ها قبل از اینکه به سن تکلیف برسد نماز می‌خواند.

   کمک به دیگران را وظیفه‌ی خود می‌دانست. از کوچکی عادت داشت به مردم کمک کند. مادرش می‌گوید: نشد برای آوردن انگور به باغ برود و همه میوه‌هایی را که چیده بود به منزل بیاورد، در راه بیشتر آنها را به فقرا می‌داد.


   از نوجوانی به مبارزه بر علیه طاغوت پرداخت، او در این راه دشوار و سخت از هیچ کاری رویگردان نبود و یکی از پیشگامان مبارزات مردمی در همدان بود. وقتی انقلاب شکوهمند اسلامی به پیروزی رسید او از پا ننشست و فعالیت‌هایش را بیشتر کرد. می‌دانست دشمنان به راحتی دست از توطئه بر علیه مردم ایران بر نخواهند داشت. در درگیری‌های پاوه و جنگ داخلی که ضد انقلاب در کردستان به راه انداخته بود شرکت کرد. او داوطلبانه به سپاه پاسداران پیوست و به مناطق درگیری با ضد انقلاب در پاوه و سنندج و مهاباد رفت.

   پیش‌قدمی در خطرات و سختی ها را همیشه برای خود لازم می‌شمرد. پس از مدتی که مسئولیت گروهی از رزمندگان را در این مناطق به‌ عهده داشت به همدان بازگشت و جنگ در جبهه فرهنگی را آغاز کرد. او این بار با استعفاء از سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، مبارزه با تهاجم فرهنگی بیگانه و همچنین فقرزدایی از زندگی محرومان و ستمدیدگان را انتخاب کرده بود.

   با تهاجم همه جانبه‌ی ارتش بعث عراق که به نمایندگی از دنیای ظلم و ستم آمده بود تا به خیال باطل خود انقلاب اسلامی مردم ایران را به نابودی بکشاند دوباره به عضویت سپاه درآمد و به جبهه‌ی قصر شیرین رفت و با قبول مسئولیت گروهی از رزمندگان به مقابله با تهاجم دشمن پرداخت.

   با گذشت زمان و بروز خلاقیت‌های بی‌شمار فرماندهی عملیات سپاه همدان به او محول شد اما این سمت نتوانست او را از جبهه‌ها جدا کند. او با همین سمت در خط مقدم جبهه مشغول نبرد با متجاوزان بود. اعتقاد داشت تمام حرکات و رفتار باید در راه نجات دین و شرف باشد.


یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.


شهید تقی بهمنی


شهید تقی بهمنی


شهید تقی بهمنی

سردار شهید تقی بهمنی 


  • ۰
  • ۰

سهم من از چشمان او _ شهید پرویز اسماعیلی عزت 


در ساختمان سپاه هر کس کمد دیواری کوچکی داشت که وسایلش را داخل آن قرار می‌داد. من هم یکی از آن‌ها را انتخاب کردم و وسایلم را که عبارت بود از لباس فرم، یک جفت پوتین نو و واکس نخورده و فانسقه در کمد جا دادم. در کمد را قفل کردم و خواستم بروم که یک صدا مانع از رفتنم شد «تازه واردی؟»

صدا از جوانی بود که کمی آن طرف‌تر ایستاده بود و گفتم: «بله»

گفت: «خوش آمدی ولی اگر خوب نگاه کنی هیچ‌کدام از این کمدها قفل نشده و کلیدها همگی روی در آنها آویزان است.»

گفتم: «منظورت چیست؟»

گفت: «اینجا سپاه است و احدی به وسایل دیگری دست نمی‌زند. وقتی در کمدت را قفل می‌کنی به این معناست که در اینجا امنیت وجود ندارد و این زیاد خوب نیست.»

   نگاهی به اطراف کردم. حق با او بود. همه کلیدها سرجایش بود و درِ هیچ کمدی قفل نشده بود. آنجا با این‌که کمی خجالت کشیدم، اما روحم به پرواز درآمد. سرشار از شور و لذت بودم و این‌که در جمع چه پاکانی راه یافته بودم افتخار می‌کردم. بعدها با آن جوان بیشتر آشنا شدم و بیشتر به عظمت روحش پی بردم. اسمش پرویز اسماعیلی بود.


حسام، حمید، سهم من از چشمان او، فصل ۲، شب‌های قراویز



شهید پرویز اسماعیلی عزت


شهید پرویز اسماعیلی عزت

شهید پرویز اسماعیلی عزت 

اولین شهید شهر لالجین همدان

  • ۰
  • ۰

زندگی‌نامه سردار شهید مصیب مجیدی

معاون اطلاعات عملیات لشکر ۳۲ انصار الحسین علیه‌السلام 


مصیب مجیدی در نهم تیر ماه سال ۱۳۳۹ در روستای «دره مراد بیگ» از توابع شهرستان همدان و در خانواده‌ای مذهبی به دنیا آمد. پدرش حاج ستار مجیدی، آسیاب داشت و با فروش آرد و کسب روزی حلال مخارج زندگی را تامین می‌کرد. مصیب کودک بسیار مودب و با اراده‌ای بود و همپای پدر کار می‌کرد و به مادر و اعضای خانواده نیز کمک می‌کرد. جو اعتقادی و مذهبی خانواده، مصیب را نیز با مکتب اهل بیت علیهم‌السلام  آشنا کرد و از همان کودکی در مراسم‌های مذهبی و عاشورایی حضور فعال داشت و نسبت به انجام واجبات و ترک محرمات بسیار حساس و کوشا بود.

   سال ۱۳۴۶ وارد دبستان شد و پس از آن دوره راهنمایی را آغاز کرد. به دلیل هوش عالی و پشتکار بسیار خوب، دوره ابتدائی و راهنمایی را به عنوان دانش آموز ممتاز پشت سر گذاشت. دوران نوجوانی او همزمان شد با سال‌های مبارزات انقلابی و مصیب نیز همچون دیگر جوانان و نوجوانان در مسیر انقلاب گام برداشت و به یکی از فعالان مبارز تبدیل شد. در دوران تحصیلات راهنمایی با شخصیت امام خمینی سلام‌الله‌علیه و نهضت الهی او بر علیه حکومت پهلوی آشنا شد و از آن لحظه به بعد هیچگاه از مبارزات و وقایع پر شور انقلاب کنار نبود.

   مخالف هر نوع بی‌برنامگی و بی‌نظمی در مسیر مبارزه بود و به کار گروهی و نظام‌مند اعتقاد راسخ داشت. از مریدان حضرت آیت‌الله مدنی روحانی مبارز و انقلابی مستقر در همدان بود و خطی و مشی مبارزه و دستورات لازم را از وی می‌گرفت تا هم خودش بداند که باید چگونه مبارزه کند و هم با انتقال دستورات ایشان به دیگران به خصوص هم کلاسی‌هایش مبارزات مردمی را با یک سازماندهی مناسب و حساب شده پیش ببرد.

   بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز از پا ننشست و با عضویت در گروه‌های جهادی و خدمتگزاری به محرومان و مستضعفان سعی کرد تا گره‌ای از کار مردم محروم و مستمند جامعه باز کند و در عین حال به نظام مقدس و نوپای جمهوری اسلامی ایران خدمت کند.

   با شروع جنگ تحمیلی به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوست و همراه با دوستان و دیگر پاسداران عازم جبهه شد تا فریضه الهی جهاد را انجام دهد. مصیب مجیدی در جبهه لیاقت و شجاعت زیادی از خود نشان ‌داد. روزی که وارد جبهه شد ۲۰ سال داشت اما کارهایی که انجام داد و نظراتی که ارائه کرد او را مانند یک فرمانده آموزش دیده و با تجربه مطرح ساخت. فرماندهان لشکر ۳۲ انصارالحسین علیه‌السلام که از همرزمان دوره‌ی مبارزات انقلابی او بودند مدیریت و شجاعت او را در آن روزها دیده بودند. مسئولیت‌های متعددی به وی واگذار شد و با هدایت نیروهای سپاه و بسیج ضربات خرد کننده‌ای را به دشمن وارد کرد.

   بارها مجروح شد اما مجروحیت‌ها خللی در عزم الهی او ایجاد نمی‌کرد و بعد از هر بار مجروحیت و بدون اینکه منتظر بهبودی کامل باشد دوباره راهی جبهه می‌شد.

   بعد از تشکیل واحد اطلاعات عملیات در لشکر ۳۲ انصار الحسین علیه‌السلام به سمت جانشینی این واحد منصوب شد. مسئولیت یکی از حساس‌ترین و سخت‌ترین پست‌های نظامی که در برخی عملیات‌ها سرنوشت هزاران جوان و رزمنده به تدابیر وی و فرماندهان و سایر نیروهای هم‌رده مصیب بسته بود، به وی و شهید علی چیت‌سازیان فرمانده جوان و نام آشنای دوران دفاع مقدس واگذار شد. در این سمت در کنار شهید علی چیت‌سازیان فرمانده اطلاعات عملیات لشکر و یار دیرین خود بسیار خوش درخشید و خدمات ارزشمندی به جای گذاشت.

   با این‌که در مقام یک فرمانده بود اما با نفوذ به عمق جبهه دشمن اطلاعات کسب می‌کرد. اطلاعاتی که پایه و اساس پیروزی‌های نیروهای ایرانی در عملیات‌های بزرگ و کوچک بود. پس از شناسایی و جمع‌آوری اطلاعات در هنگام عملیات نیز به یاری نیروهای رزمنده می‌رفت و با هدایت و فرماندهی تعدادی از نیروها به نبرد با دشمن می‌پرداخت.

   این سردار خستگی ناپذیر و سرباز همیشه استوار سپاه اسلام و انقلاب در لشکر ۳۲ انصار الحسین علیه‌السلام استان همدان، سرانجام به عهد و پیمانی که با خدای خود بسته بود وفا کرد و در بیست و ششم اسفند ۱۳۶۴ در عملیات ظفرمند والفجر ۸ در منطقه عملیاتی فاو، سر و جانش را فدای معشوق کرد و به دیدار دوست پر کشید.


   شهید مصیب مجیدی، یار و رفیق روزهای سخت شهید علی چیت‌سازیان بود و آنقدر این دوستی عمیق و ریشه‌دار بود که علی چیت‌سازیان روزها از فراق دوست گریست. در روز تشییع جنازه معاونش در باغ بهشت همدان پشت تریبون رفت و با صدایی بغض‌آلود گفت: «مصیب، فرزند گلوله ها، ترکش‌ها، خمپاره‌ها، فرزند گرسنگی‌ها، تشنگی‌ها، خستگی‌ها و مالک اشتر زمان بود»

زندگی‌نامه سردار شهید مصیب مجیدی

شهیدان مصیب مجیدی و علی چیت‌سازیان 

  • ۰
  • ۰

راهکار شهادت _ شهید مصیب مجیدی 


حضرت امام خامنه‌ای مدظله‌العالی می‌فرمایند: 

فرمانده‌اش [علی چیت‌سازیان] همان کسی که ایشان [علی خوش‌لفظ] از او تعریف می‌کند و یاد می‌کند و آن حرف را از او نقل می‌کند. 

   همسر او [علی چیت‌سازیان] می‌گوید در آخرین باری که آمد منزل و بعد [از آن] رفت و شهید شد و دیگر ندیدیمش؛ نیمه‌شب همین‌طور نشسته بود و اشک می‌ریخت و گریه می‌کرد. با اینکه مرد باصلابت و قدرتمند و فرمانده کاملاً باصلابتی بود و اصلاً اهل گریه و این چیزها نبود؛ اما اشک می‌ریخت. گفتم چرا این‌قدر گریه می‌کنی؟ 

گفت: فلانی را خواب دیدم. رفیق همراهش را، معاونش را. 

   معاونش را خواب دیده بود که قبل از او شهید شده بود. می‌گوید دستش را محکم گرفتم و گفتم باید به من بگویی. ما این‌همه با همدیگر رفتیم راهکار پیدا کردیم. اینها نیروهای اطلاعات عملیات بودند که بلدچی یگان‌ها می‌شدند. قبلاً می‌رفتند راه‌ها را پیدا می‌کردند، باز می‌کردند تا یگان‌ها بتوانند حرکت کنند بروند جلو. ما این‌همه رفتیم با همدیگر راه باز کردیم، راهکار پیدا کردیم. راهکار این قضیه چیست؟ این قضیه‌ی شهادت؟ این را به من بگو، چرا من شهید نمی‌شوم؟

   می‌گوید یک نگاهی به من کرد و گفت: «راهکارش اشک است، اشک» 

۴ اسفند ۱۳۹۵

راهکار شهادت _ شهید مصیب مجیدی

شهید مصیب مجیدی

معاون اطلاعات عملیات لشگر ۳۲ انصارالحسین علیه‌السلام 


  • ۰
  • ۰

سرداران شهید مصطفی نساج و علی چیت‌سازیان

شهیدان نساج و چیت‌سازیان

شهید مصطفی نساج فرمانده گردان ادوات 

شهید علی چیت‌سازیان فرمانده اطلاعات عملیات

  • ۰
  • ۰

مزار سردار سرافراز شهید حاج حسین همدانی 

مزار شهید همدانی

سردار و یارانش

باغ بهشت همدان 

  • ۰
  • ۰

دستنوشته شهید شهبازی برای شهید همدانی 


بسم رب المجاهدین

 

برای برادر صدیق و شاهدمان و حسین‌وار عزیزمان برادر [شهید]همدانی، او که صداقت و اخلاص را بما می‌آموزد و شیوه زندگی را می‌آموزدمان با پرواز در ملکوتش و این گفته مدح نیست که مدح چون اوئی مدح شرف است و تقوا و ...


بامید پیروزی اسلام و ذلت کفر 


[شهید]محمود شهبازی


دست نوشته شهید شهبازی برای شهید همدانی


  • ۰
  • ۰

یادواره شهید علی خوش‌لفظ 


یادواره شهید علی خوش‌لفظ به همت حجت‌الاسلام والمسلمین ملکی -رزمنده واحد اطلاعات و عملیات لشگر ۳۲ انصارالحسین علیه‌السلام- معاونت تهذیب و تربیت حوزه‌های علمیه قم و از همرزمان شهید در مدرسه علمیه معصومیه قم در تاریخ ۱۰ام اسفند ۱۳۹۶ مصادف با شب سالروز رحلت حضرت ام‌البنین سلام‌الله‌علیها مادر حضرت ابالفضل علیه‌السلام برگزار گردید.

یادواره شهید علی خوش‌لفظ


  • ۰
  • ۰


شهید سیدجلیل موسوی

برادر منوچهر مینایی و شهید سیدجلیل موسوی 

رزمندگان واحد خمپاره گردان ادوات لشگر ۳۲ انصارالحسین علیه‌السلام 

  • ۰
  • ۰


شهید محمدعلی نورزوی

شهید محمدعلی نورزوی 

دیده‌بان گردان‌های آتش لشگر ۳۲ انصارالحسین علیه‌السلام