بچه‌های مَمّدگِره

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم بچه‌های همدان؛ بچه‌های صفا و عشق و اخلاص؛ مردان بزرگ و بی‌ادعا؛ یاران حسین علیه‌السلام؛ یاوران دین خدا ..

بچه‌های مَمّدگِره

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم بچه‌های همدان؛ بچه‌های صفا و عشق و اخلاص؛ مردان بزرگ و بی‌ادعا؛ یاران حسین علیه‌السلام؛ یاوران دین خدا ..

بچه‌های مَمّدگِره
  • ۰
  • ۰

دیده‌بانی در سال ۱۳۶۴ 


لبیک

 

نیمه‌ای اسفندماه سال ۱۳۶۴ بود، همه دیده‌بان‌ها به نوبت به خط رفته بودند. تعدادی شهید و مجروح، بقیه که سالم مانده بودند خیلی هوای شهر و خانواده به سرشان زده بود. 


قریب چهارماه بود که هیچ‌کس به مرخصی نرفته و تنها از طریق نامه یا تلفن با خانواده در تماس بودیم. بعضی‌ها می‌گفتند که قیافه پدر و مادر از خاطرمان رفته است. و آنها که زن و بچه داشتند بیشتر دلتنگ شده بودند. 


خط تثبیت شده بود و دشمن هر چه داشت توی جاده فاو-ام‌القصر گذاشت که به فاو برسد، امّا نشد و نتوانست. 


جمع بازمانده دیده‌بان‌ها ساک‌هایمان را در اروند کنار بسته بودیم. منتظر که اتوبوس بیاید و هر کس برای یکی، دو هفته تا عید به شهر و دیارش برود. فکر کردیم محمدظاهر عباسی -فرمانده گردان ادوات- برای بدرقه آمده است. امّا سر صحبت را که باز کرد همه سرها پایین افتاد او گفت: «برادران می‌دانم که همگی خسته‌اید و ماه‌هاست که به مرخصی نرفته‌اید امّا تقاضا دارم دو نفر داوطلبانه بمانند و بقیه به مرخصی بروند.» 


هر کس دوست داشت برود و به دیگری نگاه می‌کرد. سکوت بر فضای سرد و سنگین دیده‌بان‌ها حاکم شد، وقتی دید کسی جوابی نمی‌دهد، گفت: «اشکال ندارد من و معاونم مصطفی نساج اینجا هستیم به خط می‌رویم و دیده‌بانی می‌کنیم.» 


لُر بودم و غیرتی گفتم: «مگر من مُرده‌ام که شما بروید، من می‌مانم تا هر زمان که شما لازم بدانید.»


این حرف را که زدم [شهید] باقر یارمحمدی هم گفت: «من هم می‌مانم»


چند نفر دیگر به جمع ما اضافه شدند ولی فرمانده گردان گفت: «نورخدا و باقر می‌مانند و بقیه می‌روند، خدا به همراهتان» 


آن روز احساس کردم که به سیدالشهدا [علیه‌السلام] در شب عاشورا لبیک گفته‌ام. 


شناسنامه خاطره

راوی: نورخدا ساکی، دیده‌بان گردان ادوات لشگر ۳۲ انصارالحسین علیه‌السلام 

مکان و زمان وقوع خاطره: استان خوزستان، نخلستان‌های اروند کنار، اسفند ۱۳۶۴ 

مکان و زمان بیان خاطره: همدان، صدا و سیمای مرکز همدان، آذرماه


کتاب----------------------------------------------

       بچه‌های مَمّدگِره، صفحات ۲۲۸ و ۲۲۹


دیده‌بان شهید باقر یارمحمدی

شهید باقر یارمحمدی 

دیده‌بان بسیجی گردان ادوات لشگر ۳۲ انصارالحسین علیه‌السلام 

جاده فاو-ام‌القصر، اسفند ۱۳۶۴ 

  • ۹۶/۱۲/۱۱

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی